«و خدا به زنبورعسل وحی نمود کـه: از کوهها، درختان و از کندوهائی که مردم درست می کنند برای خود آشيانه بگير. بعد ازهر ثمری بخور وبعد (در بازگشت) مسيرهای مشخص شده پروردگار خود را دنبال کن (يا مسيرهای ساده شده پروردگار خود را دنبال کن). از شکمهای آن نوشيدنی با رنگهای گوناگون در می آيد و در آن مداوائی برای مردم وجود دارد. در اين رابطه برای افراد انديشمند نشانه ای وجود دارد».

(«ذللاً» جمع ذلـول است و از جمله به معنی: ساده، آسان، رام، بی درد سر و بی زحـمت است. اگـر در آيه «حال» بـرای «نحـل (زنبور)» باشد، معـنی جمله آن اين می شود که: زنبور از مسيری پيروی کند که برای وی مـشـخـص شـده. و اگر «ذللاً» حـال بـرای سُـبُـل باشـد، در آنصورت جمله به اين معنی می شود که: مـسـيـر بـازگـشـت زنـبـور آسان و بی زحمت شـده است. وهـر دو حالـت آن درست است).

نکات آيه: 1ـــ مسير بازگشت زنبور عسل رُند و بی درد سر است. 2ــ از شکم زنبور عسل نوشيدنی در می آيد. 3ــ عسل شفا بخش است.

1ـــ مسـيـر بازگشت زنبور عسل رند و بی درد سر است:

زنبور عسل با اشعه فوق بنفش می بيند. وقتی مسيری را می رود مـغـز آن زاويه هـای نـور خورشيد را ضبط می کند. در بازگشت بر اساس همان اطلاعات برمی گردد. وقتی هوا ابری باشد نيز خورشيد را با تحليل نور می تواند از پشت ابرهـا ببيند. جهات مغناطيسی شمال و جنوب نيز بکار می گيرد. و کندوی خود را هم از بوی آن می شناسد.

به اين ترتيب زنبور عسل در رديابی و مسـيـرشناسی هـيـچ مشکلی ندارد. و چنانکه آيه گفته: زنبور پس از اينکه ثمر پيدا می کند و می خورد، در بازگشت از مـسـيـری کـه برای وی تعيين شده پيروی می کند، و يا مسير بازگشت وی آسـان و بی دردسراست، (بـسـته به ايـنکـه جـمـلـه آن را چطوری تجزيه و تحلـيـل کـنيم).

2ــ از شکم زنبور عسل نوشيدنی در می آيد:

عسلی که زنبور در شکم خود درست می کند و در خـانه های کندو می ريزد 80 درصد آن آب است. يعـنی هـمـانـطـور که قرآن می گويد: «آنچه از شکم آن در می آيد در واقع نوشيدنی» است. بـعـد کارکـنان کـنـدو روی آن کار می کنند تا درصـد آب آن به 18 درصد می رسد و عسل سفـت می شود و هـمـيـنـطـور از آن نان درست می کنند.

3ــ عسل شفا بخش است:

چيزيکه فعلاً انسان از خواص طبی عسل می داند موارد زير است:

ــــ درصورت ماليدن عسلِ صاف به زخم، زيـچه ها (مـيکـروبها) را می کشد ومانع ازدياد آنهـا می شود وزخم زودتر بهبودی پيدا می کند.

ــــ برای دستگاه هاضمه شـفـابخش است.

ــــ دردهای روماتيزم را تخـفـيـف می دهد. 

ــــ به کودک کمک می کند که کـلسيم خود را حـفـظ کـند تااستخوان و دندانهای آن رشد کند. (توصيه شده به کودکان زير يک سال عسل داده نشود).

ــــ شفائی دور مدت برای برخی بيماريهای مزمن دارد.

ــــ برای التهاب حلق خوب است.

ــــ برای مفاصل خوب است.

 


موضوعات مرتبط: قرآن ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 20 مهر 1392برچسب:, | 15:45 | نویسنده : مهدي مهدوي |
 

در گذشته های دور انسان تقریبا هیچ شناختی نسبت به محیط اطراف خود نداشت و اطلاعات انسانها سطحی بود کشتی می ساخت و از آن برای ماهیگیری و حمل و نقل دریا استفاده می کرد اما از سایر اسرار نهفته در دریاها و اقیانوس ها هیچ خبری نداشت.

یکی از این موارد که انسانها از آن هیچ اطلاعی نداشتند تاریکی های دریا بود در کتابی بنام اقیانوس ها نوشته شده است تاریکی اعماق دریاها و اقیانوس ها از عمق 200 متر به پایین تر شروع می شود در ای نعمق تقریبا هیچ نوری وجود ندارد و صد متر پایین تر از آن هیچ نوری وجود ندارد.

انسانها بطور طبیعی بدون کمک گرفتن از تجهیزات خاص می توانند تا عمق 40 متری دریا شنا بکنند.اما بدون تجهیزات نفوظ عمق 200 متر تقریبا غیر ممکن است و باعث نابودی انسان می شود.

وجود مناطق بسیار تاریک در دریاها و اقیانوس ها به احتمال زیاد در قرن بیستم که بشر توانست ابزار های پیشرفته غواصی و زیر دریایی بسازد کشف شد.

پروفسور « دوگارو » یکی دیگر از اقیانوس شناسان در مورد آنچه علوم جدید از آیه 40 سوره نور به آن رسیده است، اذعان می دارد:

در گذشته به علت نبودن وسایل غواصی، کسی نمی توانسته بیشتر از بیست متر در عمق دریا برود. لذا از زیر آب اطلاعات زیادی نداشته اما امروزه با بکارگیری وسایل و ابزار مدرن می توان تا عمق دویست متر به راحتی به زیر آب رفت.

اما قرآن کریم در 1400 سال قبل زمانی که هیچ ابزار غواصی وجود نداشت در آیه 40 از سوره نور به این مساله اشاره می کند:

أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ ﴿۴۰﴾

 

یا [کارهایشان] مانند تاریکیهایى است که در دریایى ژرف است که موجى آن را مى‏پوشاند [و] روى آن موجى [دیگر] است [و] بالاى آن ابرى است تاریکیهایى است که بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است هر گاه [غرقه] دستش را بیرون آورد به زحمت آن را مى‏بیند و خدا به هر کس نورى نداده باشد او را هیچ نورى نخواهد بود (۴۰)

اما این آیه علاوه بر تاریکی های دریا به مساله علمی بسیار جالب دیگری نیز اشاره کرده است.

دانشمندان به تازگی کشف کرده اند که امواج درونی  وجود دارد که در میان آنها فاصله هایی وجود دارد که غلظت آبشان متفاوت است و چون این امواج مانند امواج سطحی رفتادر می کنند تشخیص آنها از هم بسیار سخت است.اما می توان با مطالعه  دمای آب یا غلظت آن در یک نقطه خاص آن را شناسایی کرد.


موضوعات مرتبط: قرآن ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 18 دی 1392برچسب:, | 15:44 | نویسنده : مهدي مهدوي |
 

جو اوليه و جو کنونی  ـــ طبقات جو ـــ ارتباط ميان جو و زمين

« و در زمين از بالای آن (از سطح آن) کوهها قرار داد، و درون آن را شايان نمود، و منابع و ثروتهای آن را در چهار روز (دوره) تعيين نمود. چيزيکه برای همه نيازمندان به آن بطور مساوی می رسد ـــ سپس به جو پرداخت که در آن زمان دود بود. به آن و به زمين گفت:خواسته يا ناخواسته با هم همکاری دوجانبه کنيد. گفتند: ما خواست ترا پيروی می کنيم. به اين ترتيب آنها را در دو روز (يا دو دوره) هفت جو نمود و به هر يک کار خاص آنرا وحی نمود». فصلت:10 ــ 12     «آن خدائيکه هفت طبقه (هفت لايه) جو روی همديگر را آفريد».

واژه «سَماء» در اصل به معنی: "چيزی است که در بالا قرار گرفته (بالای سر قرار گرفته)، و به بالای هر چيزی سماء آن گفته می شود". و در معنی دوم خود از جمله به: سقف و آنچه در تصوير می بينيم اطلاق میشود. و در آيات به معنی«جو» بکار گرفته شده است. و «طباق»: بمعنی طبقه طبقه روی همديگر است.

(واژه یوم در آیه احتمالاً به معنی زمان و دوره ومرحله بکار گرفته شده است. و اگر به معنی روز بکار گرفته شده باشد، در آن صورت معادل 1000 سال خواهد بود. این موضوع در آیه 47 سوره حج آمده است).

نکات آيات:

1ـــ جو در آغاز خود دودی بوده و در دو روز (يا دو مرحله) به شکل کنونی خود درآمده. 2ـــ جو هفت طبقه (هفت لايه) روی همديگر است که هر کدام وظيفه خود را دارد. 3ـــ جو و زمين با هم همکاری دوجانبه می کنند. (در رابطه با مطالب ديگر آيه در بخشهای مربوط بخود آنها صحبت شده).

1ـــ جو در آغاز خود دودی بوده و در دو روز (يا دو مرحله) به شکل کنونی خود درآمده است:

روز اول يا مرحله اول جو:

کره زمين هنگام پيدايش خود مذاب بوده و رفته رفته سرد شده و سطح آن منجمد شده ولی در ابتدا ضخامت قشر سطح آن کم بوده، به اين خاطر فعل و انفعالات درونی زمين ميليونها آتشفشان ايجاد و فعال کرده بوده است. و فعال بودن ميليونها آتشفشان نيز جو زمين را پر از دود و دودی می کرده است. با گذشت زمان وسردتر شدن زمين و ضخيم تر شدن قشر سطح زمين از آتشفشانها کاسته و کاسته شده است. و فعاليتها شديد خورشيدی بخش عمده ای از آن دودها را سوزانده و از محدوده زمين خارج کرده است.

روز دوم (يا مرحله دوم) جو:

در جای آن دودها و گـازهـای کـيـهـانی مرحله اول، يک جو دومی درست شد که از خود زمين می آمد، (چنانکه آيه مطرح می کند که زمين و جو قرار شده بوده که با هم همکاری کنند). در مرحله دوم جو فعاليتهای آتـشـفـشـانی شـديـد رخ می دهد و زمين اندازه های زيادی از گازها از جـمـلـه: نيتروژن، امونياک، دی اکسيد کربن، متان و همينطور بخار آب را بيرون می ريزد. وقـتی دمای حرارت کاهش پيدا می کند بخار آب متراکم می شود، ابر درست می کند و باران می بارد و درياچه و دريای اوليه ايجاد می شود. در عمق بيش از 10 متری آن آبها (يعنی پائـيـنترين عمق برای نفوذاشعه خطرناک مـاوراء بنـفـش) گياهان نخستين می رويند. گـياهان در عمل فـتـوسـنـتـز اکـسيژن به هـوا پس می دهـنـد. در جو مولکولهای اکسيژن (O2) بوسيله اشعه فـوق بـنـفـش تجزيه شده و به اتمهای ساده تبديل شده (O) و برخی از اين اتمها با مـولکولهای اکسـيژن ترکيب می شوند و ازون (O3) را تشکـيـل می دهند. و به اين ترتيب جـو شکل می گيرد.

 

2ـــ جو هفت طبقه (هفت لايه) روی همديگر است که هر کدام وظيفه خود را دارد:

جو زمين از جنبه های گوناگون به طبقات گوناگون تقسيم می شود. مثلاً از نظر گرما آنرا به پنج طبقه تقسيم می کنند. قرآن آنرا از نظر کار و وظيفه به هفت طبقه تقسيم می کند. تقسيم بندی مورد نظر قرآن می تواند بترتيب زير باشد:

1) تروپوسفر ( تروپو بمعنی متغير است و اسفر بمعنی گرد و دايره و منطقه): اين طبقه طبقه آب و هواست. ابر، باد، رعد، برق، باران، برف، مه و طوفان در اين طبقه است.

2) استراتوسفر: طبقه ای است آرام و تهی از بخار آب و طوفان و دگرگونيها، و بدليل خشکی آن معمولا ابر درآن درست نمی شود، از گسترش يافتن و پخش شدن طوفانها در تروپوسفر جلوگيری می کند و برای پرواز هواپيماها مناسب است.

3) ازونسفر: طبقه گاز ازن. اين گاز نود و نه درصد از اشعه ماوراء بنفش که از خورشيد میآيد و برای زندگان در روی زمين خطرناک و کشنده است را می مکد.

4) مزوسفر: در اين طبقه اجرام آسمانی که از فضا می آيند بدليل داشتن سرعت بسيار در اصطکاک با جو داغ شده و می سوزند و خاکستر آنها به زمين می رسد. اگر بزرگ باشند فرصت نمی کنند کاملاً بسوزند و خاکستر شوند به اين خاطر بخشی ازآنها تا زمين رسيده و بر زمين سقوط می کنند.

5) يونوسفر: در خود به سه طبقه تقسيم میشود و مسئوليت انعکاس امواج را دارد هم امواجی که از زمين می آيند و هم امواجی که از خورشيد می آيند. همينطور اشعه خطرناک ايکس و بخشی از اشعه ماوراء بنفش قوی را می مکد.

6) ترموسفر: اشعه قوی ماوراء بنفش (که XUV يا EUV ناميده می شود) را می مکد. و در اين طبقه ذرات هوا بار دار می شوند (بار الکتريکی می گيرند).

7) اکسوسفر:  ذرات در اين طبقه نسبت به طبقات پائينی خيلی کم است و اين امکان حرکت سريع به آنها میدهد و اين بنوبه خود امکان بيرون رفتن از جاذبه زمين به برخی از آنها می دهد. و بيرون رفتن ذرات از زمين نيز برای کم شدن از حجم و وزن زمين ضروری است. در اين طبقه ماهواره هائی نيز گردش می کنند.

 

3ـــ جو و زمين با هم همکاری دوجانبه می کنند:

اگر نسبت دی اکسيد کربن در هوا زياد شود بخش زيادی آن خود را در سطح آبها و در آب باران حل می کند و اکسیژن ضعيف درست می کـند. وقتی باران می بارد و رودخانهراه می اندازد، اکسيژنِ کوههای زمين را تحليل می برد. و دی اکسيد کربن در آب به بی کربنات تبديل می شود کـه دسـت آخر به دريا برده می شود.

ــــ دامها گاز متان توليد می کنند و به جو می دهند. شاليزارها نيز گاز متان به جو پس می دهند.

دشت نواحی قطبی دی اکسيد کربن (co2) از جو می گيرد و متان و دی اکسيد کربن (co2)  را به آن پس می دهد.

ــــ در نورِ روز درختان دی اکسيد کربن (co2) از جو میگيرند و اکسيژن و به جو پسمی دهند. و در شب گياهان اکسيژن مصرف می کنند و دی اکـسـيد کربن (co2) پس می دهـنـد. هـمـيـنـطـور وقـتی گـياهان بخشی از خود را می ميرانند دی اکسيد کربن(co2) استفاده می کنند که اين دی اکسيد کربن وقـتی گياهان می پوسند از آنـهـا آزاد می شود

 

ــــ از جمله حيوانات و انسانها از جو اکسيژن می گيرند و دی اکسيد کربن (co2) به آن پس می دهـند.

درياها اندازه های زيادی دی اکسيد کربن (co2)  را از جو می مکند و بخار آب و بخشی از آن دی اکسيد کربن را در نواحی استوائی به جو پس می دهند.

 

ماه و خورشيد در طبقات جو و بيرون از آن

« آيا نمی بينيد خدا چگونه هفت (لايه) جو روی را همديگر آفريد، و ماه را در آنها تابشی گردانيد و خورشيد را چراغی روشنگر».

(در ابتدای اين بخش با معنی و کاربردهای واژه سماء آشنا شديم.سبع سماوات در اين آيه بمعنی طبقات جو است.   «طِباق» بمعنی: بصورت طبقه طبقه روی همديگر بودن است ـــ « نور» بمعنی: تابش و روشنائی بازتابی است ـــ و « سِراج » بمعنی: چراغ روشنگر).


موضوعات مرتبط: قرآن ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 10 آذر 1392برچسب:, | 15:43 | نویسنده : مهدي مهدوي |
 

 

 

«اوست که خورشید را نور اصلی و ماه را نور بازتابی قرار داد».

«ضیاء و ضوء» درخشش و تابشی است که از خود شئ ساطع می شود، مانند تابش و درخشش چراغ و شمع. و «نور»  روشـنـائی و تابـشی است که از خـود شئ ساطع نمی شود بلکه بازتاب تابش ضیاء است. و اینکه آیه می گوید: خـورشـیـد «ضیاء» است و ماه «نور»، به این معنی است که تابش خورشید از خود آن است ولی تابـش ماه از خـود آن نیست بـلـکه بازتاب تابش خورشید است.(این موضوع در سوره نوح و به نقـل از حضرت نوح آمـده. یعـنی وی چند هـزار سال پـیش از میلاد حضرت مسیح به مـردم گـفـتـه بـوده که: تـابـش خـورشید از خود آن و تابش ماه بازتاب تابش خورشید است. ولی مردم طـبـق معـمـول بوی می خندیده اند).

 


موضوعات مرتبط: قرآن ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 18 مهر 1392برچسب:, | 15:42 | نویسنده : مهدي مهدوي |
 

 

«من به خدا آفریننده خودم و آفریننده شماهاتوکل کردم، هیچ حیوانی وجود ندارد که او از ناحیه جلو مغزِ آن آنرا هدایت نکند».

تاکنون برخی از حیوانات شناخته شده اند که در مغز خود عـنصر قطب نمائی دارند، که به کمک جریانهای مغناطیسی شمالی ــ جنوبی زمین که در تصویر وضعیت آنرا می بینیم هدایت میشوند. حیوانات با عنصر قـطب نمائی خودمحل زندگی  و مسیر پرواز و حرکت خود را میشناسند.

اگر آهن ربائی را در نزدیکی مغـز یک پرنده ببندیم، سیستم جهت یابی مغز وی را مختل می کند و پرنده نمی تواند مسیر و محل زندگی خود را پیدا کند. (قرآن هر جانوری را (دابة) یعنی حیوان می نامد. و منظور ما از حیوانات در اینجا مطلق جانداران است که شامل پرندگان و حشرات و ماهی ها وغیره هـمه می شود).


موضوعات مرتبط: قرآن ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 5 آبان 1392برچسب:, | 15:40 | نویسنده : مهدي مهدوي |
 

دچار سينه تنگی و خـفـقـان شدن با افـزايش ارتفاع

«به اين ترتيب وقـتـی خـدا بخـواهـد کسی را راه ببرد سـيـنه وی را برای اسلام باز می کند، و هر که را بخواهد بحال خود رها کند سينه ویرا تنگِ خفه کننده می کند، چنانکه گوئی که دارد در جو بالا و بالاتر ميرود. به اين ترتيب خدا بر کسانيکه ايمان نمی آورند زشتی و پليدی زننده می گذارد».

نکـتـه آيه: کسيکه در جو بالا و بالاتر برود دچـار احساس سـيـنـه تـنـگـی خـفــقـان آور می شود:

آيه وضعيت کسيکه اسلام را خوش نمی دارد، وضعيت وی در بـرخورد با اسلام را به وضعيت کسی تشبيه ميکند که رفته رفته در جو بالا و بالاتر می رود و دچار سينه تنگی خفه کننده می شود.

در سوره جن آمده: و من يعرض عن ذكر ربه يسلكه عذاباصعدا (2)

و هر كه از ياد پروردگار خود روى گرداند،او را در عقوبت دشوارى درمى‏آورد».
در سوره مدثر نيز آمده: سارهقه صعودا (3) ،او را به سخت‏ترين عقوبتى‏دچار مى‏سازم‏».

از اين رو معناى‏«كانما يصعد في السماء»چنين مى‏شود:او مانند كسى است كه درلايه‏هاى مرتفع جو،دچار تنگى نفس و سختى و دشوارى فراوان گشته است.درواقع كسى كه خدا را از ياد برده-در زندگى-مانند كسى است كه در لايه‏هاى بالايى‏جو قرار دارد و دست‏خوش درد و رنج و سختى تنفس است.لذا از اين تعبير(اعجازگونه)به خوبى به دست مى‏آيد كه اگر كسى در لايه‏هاى فوقانى جو فاقد وسيله‏حفاظتى باشد،دچار چنين دشوارى و تنگى نفس مى‏گردد. اين جز با اكتشافات‏علمى روز قابل فهم نيست،كه در آن روزگار براى بشريت پوشيده بوده است.


منابع:
1.انعام 6:125.
2.جن 72:17.
3.مدثر 74:17.
4.ر.ك:تاريخ علوم‏«پى ير روسو»ترجمه حسن صفارى،ص 256.
5.ر.ك:بصائر جغرافية،نوشته استاد رشيد رشدى بغدادى،ص 208-205.
6.ر.ك:مبادى‏ء العلوم العامة.ص 57 و نيز كتاب‏«مع الطب في القرآن الكريم‏»،ص 21.           

۷-سایت قرآن شناسی


موضوعات مرتبط: قرآن ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 28 آبان 1392برچسب:, | 22:13 | نویسنده : مهدي مهدوي |
 

1ـــ  داخـل دهـان آن از پوست سفـت و سخـت پـوشـيـده شـده کـه باعـث می شود بتواند گياهان دشت و صحرا که خشکو خاردار هستند را بخورد و زخمی نشود.

 

2ـــ  مژه های آن خيلی پرپشت و کيپ همديگر هستند که باعث می شود شن و ماسه و سـنگـريـزه هـای اطـراف به درون چشم وی نـفـوذ نکنند.

3ـــ گـوشـهـای آن کـوچکـ و پـوشـيـده از مـوهـای پـرپـشـت و بهم چسبيده است، که باعث می شود شن و ماسه داخل گوش آن نروند.

4ـــ  پـوسـته مـخاطی سوراخ بينی آن سطح خيلی پهنی دارند که راه نفوذ برای شن و ماسه به داخل بينی باقی نمی گذارند، ولی نم و رطوبت لازمه هـوای تـنـفـس را از هـوا می مکند و جذب می کنند.

5ـــ  کوهان آن محل ذخيره انرژی است. ضمن اينکه چربی آن قشری برای مقابله با گرما نيز هست.

6ـــ سطح کمر آن باريک است.که باعث می شود تابش گرم و سوزان نيم روزی خورشيد، فقط به قسمت کمی از بدن وی بطور مـؤثر بـتابـد. و در شرايط تابش قبل از نيم روز يا بعد از آن که خورشيد مايل می تابد، اگـر مـجـبـور باشد در آفـتـاب باشـد، رو به خـورشيد و يا پـشـت به خـورشيد زمين گير می شود. که اين نيز بنوبه خود باعث می شود تابش مؤثر خـورشيد فقط به سطح کم بالائی وی بتابد. پوسـت پـشمی وی نيز بخـش عـمده تابش گرمای سوزان را خـنـثی می کند. به اين ترتيب شتر می تواند گرمائی که خيلی از حيوانات ديگر را می کشد تحمل کند.

7ـــ کليه های وی قسمت زيادی از آبهای مصرف شده را دوباره پس می گيرند، (به اين خاطر ادرار آن غليظ است).

8ــــ پوست پـشـمی آن باريک و نرم است. هم گرما را خنثی می کند و هم بدن را خنک می کند.

9ــــ روده آن سلولهای جذب آب دارد. اين سـلـولـهـا قـسـمـت زيـادی از آب مـصـرف شـده مـوجود در غذای روده را جذب می کنند و برای بدن نگه می دارند. (به اين خاطر سرگين آن خيلی خشک است).

10ـــ  وقـتی ادرار می کند، دم خود را می جنباند تا ادرار به پـاهـا پاشيده شود. به اين شکل با خيس و مرطوب کردن خود به خنک شدن خود کمک می کند.

11ــــ  شکم وی خيلی بزرگ است. می تواند تا 200 ليتر آب بنوشد. علاوه بر آن مجراها و منابع ذخيره آب نيز دارد. که هنگام آب خوردن آنها را نيز پر می کند.

12ـــ مجرای خون وی در اعماق بدن قـرار نگرفـتهبـلکه زير پوست گردن و پاها و پهـلـوهـا قرار گرفته است. اين باعث می شود که گرمای بدن را بيشتر به سطح بدن منتقل کند. و سـرخ رگـهـا حتی در شـرايـطـی که تقـريـباً بی آب باشند و در وضعيت تقريبی معادل يک دويست هزارم حجم واقعی خود، باز هم می توانند اکسيژن را به نقـاط مختـلف بدن منتقل کنند.

13ـــ  تکـيه گاهـهای وی در حالت نشستن (يعنی زانوها، آرنجها، و سينه) از قـشـر کلفـتِ پوستِ مرده تشکـيل شده است. اين قـشـر گرما را خنثی می کند و باعث می شود بدن آن زخم نشود.

14ـــ  کف پهن پای آن با يک قشر شاخه ای مجهز شده که باعث می شـود پای آن در شن و مـاسـه فـرو نرود. و پا را در مـقـابل ماسـه هـای تيز و گرم نيز محافـظـت می کند.

15ـــ درجه حرارت بدن وی می تواند خـيـلـی تغـيـيـر کـند ضمن اينکه از پستانداران است. حرارت بدن وی بين 34 تا 42 درجه در تغيير است. وقتی دما بالا برود دمای بدن وی نيز بالا می رود، اين امر باعـث می شـود کـه تـا دمـای مـشـخصی نيازی به عرق کردن برای خنک کردن خود نداشته باشد. و در مصرف آب خود صرفه جوئی کند.

شتر در واقع به حساب دشت و صحرا پرداخته شده است. يعنی برای گرما، کـمـبـود آب، شـن و مـاسـه.

کـسـانیمی گـويـند دليلی برای وجود خدا نمی بينند. قرآن آنها را به مطالعه پديده های طبيعی مراجعه می دهـد. انـتـخـاب شتر از ميان ساير حيوانات برای مطالعه، به اين معنی است که وی چيزهای خاصی دارد. بر اساس شـناختی کـه ما امروزه از بافت بـيـولـوژيکی شـتـر داريـم نـيز در واقع همينطور هم هست، و می بينيم که در ساختار آفرينش شتر مغز و انـديـشـه و حساب و کتاب خوابيده است. در حالـيکـه در گذشته مردم فکر می کردند که تحمل شتر زياد است نه اينکه چيز خاصی در آن می ديدند.


موضوعات مرتبط: قرآن ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 16 مهر 1392برچسب:, | 22:11 | نویسنده : مهدي مهدوي |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
.: Weblog Themes By SlideTheme :.