اقدامی بدیع و بی نظیراز پارسا سروری ونسیم ریاضی
پاورپوینت معادل واژه های لاتین اصطلاحات ریاضی
:: موضوعات مرتبط: دانلود ها، مطالب اموزشی، مطالب جالب
باپاسخ تشریحی
مبینا صادقی فر
:: موضوعات مرتبط: مطالب اموزشی
موضوعات مرتبط: رياضي ، ،
برچسبها:
![]() |
||
مغز زنبور که کوچکتر از نوک سوزن است، چنان سریع عمل میکند که بنا به گفته دانشمندان میتواند در یک ثانیه یک میلیون عملیات را تجزیه و تحلیل کند و انجام دهد و این بدان معناست که مغز زنبورها از هر رایانهای در جهان سریعتر عمل میکند.
همچنین دانشمندان دریافتهاند که زنبورها برای مشاهده و دیدن اشیا و محیط از اشعه ماورای بنفش استفاده میکنند که دارای امواج کوتاهی است و این موجب میشود تا زنبورها اشیا را بسیار سریعتر از انسانها ببینند و این به آنها اجازه میدهد تا هنگام پرواز و جستجوی غذا گلهای دارای شهد را بیابد. تصاویر گرفته شده از چشم زنبورها نشان میدهد که چشم این حشره متشکل از 30 لنز نوری فوق العاده است. به همین دلیل دانشمندان درصدد ساخت دوربینهایی بسان چشم زنبور هستند. به گزارش خبرگزاری فارس، چشم زنبور متشکل از هزاران لنز کوچک شش گوشهای است و دانشمندان دریافتهاند، این ساختار چشمی زنبور به آن کمک میکند که ماورای جنگلها را ببیند و مانع برخورد خود با اشیا به ویژه برخورد با پرندگان دیگر شود. |
موضوعات مرتبط: رياضي ، ،
برچسبها:
از ترکيب دو مونوساکاريد همراه با واکنش سنتز آبدهي، مولکولهاي دي ساکاريد به وجود مي آد.
از ترکيب ساکاروز يا قند نيشکر، فروکتوز و گلوکز به دست مي آد. از ترکيب مالتوز يا جوانه جو با آب، گلوکز و گلوکز حاصل مي شه و بالاخره از ترکيب لاکتوز يا قندشير با آب، گلوکز و گالاکتوز به دست مي آد.
موضوعات مرتبط: زيست شناسي ، ،
برچسبها:
از ترکيب دو مونوساکاريد همراه با واکنش سنتز آبدهي، مولکولهاي دي ساکاريد به وجود مي آد.
از ترکيب ساکاروز يا قند نيشکر، فروکتوز و گلوکز به دست مي آد. از ترکيب مالتوز يا جوانه جو با آب، گلوکز و گلوکز حاصل مي شه و بالاخره از ترکيب لاکتوز يا قندشير با آب، گلوکز و گالاکتوز به دست مي آد.
موضوعات مرتبط: زيست شناسي ، ،
برچسبها:
انواع روشهای موازنه کردن واکنش شیمیایی
واکنشهاي شيميايي را مي توان به صورت معادله هايي نوشت و در آن از نمادهاي شيميايي عنصرها براي نمايش دادن آنها استفاده کرد. بر طبق قانون پايستگي جرم تعداد اتمهاي هر عنصر بايد در دو طرف معادله يکسان باشد يعني معادله بايد موازنه باشد.
ضرورت موازنه
فرض کنید که تمامی اتم ها در طبیعت بدون هیچ اصولی و کاملا" تصادفی با هم ترکیب شوند . در این صورت ، چه مشکلاتی برای ما به وجود می آمد ؟ نایاب شدن اکسیژن برای ادامه ی حیات ، نایاب شدن کربن دی اکسید ، نایاب شدن تمام گازهایی که در تنفس و یا حیات گیاهان و جانوران نقش دارند ،عدم وجود لایه ی اوزون و . . .
در طبیعت ، تمامی اتم ها با اصول و قاعده ی مشخصی با یکدیگر ترکیب می شوند . این موضوع علاوه بر اینکه باعث می شوند انواع محدودی از اتم ها با هم ترکیب ، سبب این می شوند که ما بتوانیم در آزمایشگاه ترکیبات مورد نیاز را بسازیم .
موازنه بودن اتم ها در طبیعت ، یکی از عوامل با قاعده ترکیب شدن اتم ها با یک دیگر در طبیعت می باشد.
معادله ی موازنه شده
طبق قانون پایستگی انرژی در یک واکنش شیمیایی ، نه اتمی به وجود می آید و نه از بین می رود . بنا بر این در یک واکنش شیمیایی تعداد واکنش دهنده ها ( طرف چپ واکنش ) و فر آورده ها ( طرف راست واکنش ) یکسان اند . به چنین معادله هایی معادله ی موازنه شده می گویند.
موازنه کردن معادله يک واکنش شيميايي
براي موازنه کردن يک معادله ي شيميايي بايستي ضرايب مناسبي براي واکشن دهنده ها و فرآورده ها انتخاب کرد تا تعداد اتمهاي هر عنصر در دو طرف معادله واکنش برابر شود. براي اين منظور چنين عمل مي کنيم:
1- ابتدا معادله ي واکنش را با استفاده از نمادها و فرمولهاي شيميايي مي نويسيم.
2- ترکيبي را که بيشترين تعداد اتم را دارد انتخاب کرده و موازنه را از عنصري در اين ترکيب آغاز مي کنيم که بيشترين تعداد اتمها را دارد. اين عنصر نبايد H يا O باشد.
3- ابتدا اتمهاي H و سپس O را موازنه مي کنيم.
4- مراحل ۲ و ۳ را تکرار مي کنيم تا تعداد اتمهاي هر عنصر در دو طرف معادله برابر باشد.
5- بر طبق قرارداد ضرايب بکار رفته در معادله واکنش بايستي کوچکترين عدد صحيح (غيرکسري ) باشند.
در مورد يونهاي چند اتمي مانند ،PO4-2 , SO4-2 وغيره بايد آنها را به صورت يک مجموعه يا ترکيب در نظر گرفت مثلاً تعداد کل بنيان4-2 SO را در دو طرف موازنه مي کنيم.
در موازنه ی یک فرمول شیمیایی با ید 3 نکته را در نظر بگیریم :
1. برای موازنه ، به هیچ وجه نمی توان زیر وند ها را تغییر داد . بنابر این برای موازنه کردن دو اتم در یک واکنش شیمیایی تنها راه ، گذاشتن ضریب برای آن اتم می باشد.
2. ضرایبی را که در معادله قرار می دهیم ، نباید کسری باشند.
3. برای گذاشتن ضرایب در معادله ، باید کوچکترین عدد صحیح انتخاب شود.
در ضمن ضریب ، اگر برای اولین اتم با شد ، قبل از آن یعنی در اول واکنش می آید اما اگر در اواسط معادله ( چه در واکنش دهنده و چه در فراورده ) باشد ، بعد از علامت "+ " می آید.
موازنه واکنشهای اکسایش ـ کاهش
واژه ی اکسایش ، ابتدا در مورد واکنش هایی به کار گرفته می شد که در آنها مواد با اکسیژن ترکیب می شدند ، و کاهش نیز به صورت حذف یک اکسیژن از یک ترکیب اکسیژن دار تعریف می شد . اما معنی این واژه ها به تدریج گسترش یافت . امروزه ، اکسایش و کاهش ، بر مبنای تغییر عدد اکسایش تعریف می شوند . اکسایش فرآیندی است که در آن عدد اکسایش یک اتم افزایش می یابد و کاهش فرایندی است که در آن عدد اکسایش یک اتم کاهش می یابد . برای مثال در واکنش زیر اتم S اکسیده شده ( پس کاهنده است ) و اتم O کاهیده شده ( پس اکسنده است ) است . چون که عدد اکسایش اتم S از صفر به 4+ و عدد اکسایش اتم O از صفر به 2- تغییر کرده است .
S+O_2 o SO_2
و همچنین واکنش زیر شامل اکسایش ـ کاهش نیست ، چونکه عدد اکسایش هیچ اتمی تغییر نکرده است :
SO_2 + H_2 O o H_2 SO_3
معمولاً موازنه واکنش هایی که شامل اکسایش ـ کاهش که کاکس نامیده می شود ، دشوارتر از موازنه ی واکنش هایی است که شامل اکسایش ـ کاهش نیست . برای موازنه ی واکنش های اکسایش ـ کاهش از دو روش متداول استفاده می شود :
1. روش یون ـ الکترون
2. روش عدد اکسایش
روش یون ـ الکترون
واکنشهایی که در آنها مبادله الکترون انجام میگیرد، مثالهای واضحی از واکنشهای اکسایش-کاهش هستند. در واکنش سدیم و کلر، الکترون والانس اتم سدیم به کلر منتقل میشود:
برای یونهای ساده، عدد اکسایش برابر بار یون است. بنابراین، از دست دادن الکترون نوعی اکسایش و گرفتن الکترون نوعی کاهش است. این معادله را میتوان به دو معادله جزئی که هر یک نماینده یک نیم واکنش است، تقسیم کرد.
برای موازنه معادلات اکسایش-کاهش به روش یون- الکترون، از معادلات جزئی استفاده میشود. یک معادله جزئی برای نشان دادن اکسایش (که در آن الکترون از دست میرود)و معادله جزئی دیگر برای نشان دادن کاهش (که در آن الکترون بدست میآید) مورد استفاده قرار میگیرد. معادله نهایی از ترکیب دو معادله جزئی حاصل میشود، به گونهای که تعداد الکترونی که ماده اکسید شده از دست میدهد، برابر تعداد الکترونی باشد که ماده کاهش یافته، بدست میآورد.
در موازنه معادلات
برچسبها:
|
در سال 1898 کامیلوگلژی یاخته شناس ایتالیایی با اشباع کردن یاختههای عصبی جغد از نمکهای نقره و بررسی میکروسکوپی این یاختهها ذراتی تیره ، هلالی شکل و به صورت شبکه درهم رفتهای را در مجاورت هسته هر یاخته مشاهده کرد که آن را دستگاه شبکهای درونی نامید. این مجموعه بعدها به افتخار گلژی ، دستگاه گلژی نامیده شد. |
اطلاعات اولیه
با مطالعه سلولها توسط میکروسکوپهای نوری و الکترونی به این نتیجه رسیدهاند که دستگاه گلژی هم در یاختههای جانوری و هم در یاختههای گیاهی وجود دارد و یکی از اجزای مهم ساختمانی یاختههاست که بویژه در اعمال ترشحی سلولها فعالیت زیادی دارد. این دستگاه میتواند به صورت شبکهای در مجاورت هسته ، یا به صورت بخشهای هلالی شکل و مجزا از یکدیگر به نام دیکتیوزومها در برشهای یاختهها دیده شوند. دیکتیوزومها در گیاهان پیشرفته ، جلبکها و نیز در خزهها مشاهده شدهاند. در قارچها ، دیکتیوزومها کمیاب هستند و در پروکاریوتها تاکنون دیکتیوزومی شناخته نشده است.
ساختمان دستگاه گلژی
واحد ساختمانی یا بخش اصلی تشکیل دهنده دستگاه گلژی دیکتیوزوم است و شکلهای دیگر آن میتوانند از اجتماع تعدادی دیکتیوزوم تشکیل شوند. هر دیکتیوزوم بطور معمول از اجتماع 3 تا 8 ساختمان کیسهای که هر کدام را یک ساکول ، سیسترون با سیسترنا نیز مینامند تشکیل شده است.
ساکول یا سیسترن یا سیسترنا
کیسههای پهن و قرصی شکل غشایی هستند که بخش میانی صاف و وسعتی حدود یک میکرومتر دارند. اما کنارههای کیسه بسیار چین خورده و متراکم است که قدرت جوانه زدن دارند و وزیکولهای کوچکی را ایجاد میکنند. هر ساکول حالت کمانی دارد و یک سطح آن برآمده و سطح دیگر فرو رفته است. ضخامت غشای ساکول همانند غشای شبکه آندوپلاسمی است. سطح سیسترن یا ساکول صاف و بدون ریبوزوم است. بین ساکولهای یک دیکتیوزوم سیتوزول وجود دارد و توسط پروتئینهای رشتهای و لولهای بهم متصل شدهاند. همه زیر لولههای پروتئینی که در سیتوزول بین دو کیسه یا ساکول قرار دارند همسو هستند.
دیکتیوزوم
هر دیکتیوزوم دستگاه گلژی دارای سه سطح یا سه ناحیه است.
- ناحیه یا قطب محدب: این قطب به نامهای مختلف از جمله سطح نزدیک ، سطح تشکیل ، سطح کروموفیل ، سطح اسموفیل و سطح سیس (Cis) نامیده میشود. این بخش نزدیک به شبکه آندوپلاسمی و گاهی پوشش هستهای قرار دارد و از راه حفرههای گذر یا وزیکولهای انتقالی با شبکه آندوپلاسمی ارتباط دارد و مواد از ناحیه Transition شبکه آندوپلاسمی به دستگاه گلژی میرسد. این سطح کروموفیل یا رنگ دوست است.
ساکولهای جدید از این سطح بر روی ساکولهای قدیم قرار میگیرند و به همین جهت سطح تشکیل نیز نامیده میشوند. غشاهای سیترناهای جدید نازکتر از قدیمیها هستند. وزیکولهای کوچکی به نام وزیکولهای انتقالی یا حفرههای گذر به عنوان ساختارهای انتقالی برای حمل مواد از شبکه آندوپلاسمی دانهدار به گلژی در منطقه سیس وارد عمل میشود. گاهی برخی وزیکولها از بخش سیس گلژی به شبکه آندوپلاسمی برگردانده میشوند.
- ناحیه میانی: چند کیسه یا ساکول دارد که بطور منظم روی هم قرار گرفتهاند. تعداد این کیسهها به نوع سلول بستگی دارد و اغلب نزدیک به 5 است.
- ناحیه یا قطب مقعر: به نامهای سطح ترشح ، سطح گود یا کاو ، سطح بلوغ ، منطقه ترانس ، سطح کروموفوب یا رنگ گریز نیز خوانده میشود. این سطح دور از شبکه آندوپلاسمی و در مجاورت کیسههای ترشحی و گرانولهای ذخیرهای قرار دارد و مواد از این طریق از گلژی خارج میشوند و با واسطه حفره گلژی به سوی بخشهای دیگر از جمله غشای سیتوپلاسمی میروند. در این سطح ساکولها یا سیسترناهای قدیمی به صورت حفره یا وزیکول در میآیند که مواد ترشحی در آنها وجود دارد.
تفاوت دستگاه گلژی در سلولهای گیاهی و جانوری
در تفسیر دستگاه گلژی هنوز اختلاف نظر وجود دارد.برخی پژوهشگران مجموعه 5 - 4 دیکتیوزوم را که مجاور هم قرار گرفته و بوسیله لولههای بسیار باریکی بهم متصل شدهاند دستگاه گلژی نامیدهاند. برخی دیگر معتقدند که همه دیکتیوزومهای یاخته میتواند در ارتباط و پیوستگی باشند و مجموع آنها را دستگاه گلژی مینامند. در یاختههای جانوری دیکتیوزومها اغلب بهم پیوستهاند و شبکهای واقعی را تشکیل میدهند که همان دستگاه گلژی است. در یاختههای گیاهی دیکتیوزومها اغلب جدا از هم هستند و به همین دلیل مشاهده میکروسکوپی آنها نیز دشوارتر است.
ترکیب شیمیایی دستگاه گلژی
اساس ترکیب شیمیایی دستگاه گلژی فسفو لیپو پروتئینی است. این دستگاه حاوی پلی سارکاریدها ، مواد قندی مثل گلوکز آمین ، گالاکتوز ، گلوکز ، مانوز و فوکوز هستند. آنزیمهایی در بخشهای مختلف دیکتیوزوم وجود دارد. نظیر ویتامین پیروفسفاتاز ، فسفاتازهای اسیدی ، نوکلئوتید آدنین دینوکلئوتید فسفاتاز ، گلوکز 6 - فسفاتاز و NADH - سیتوکروم رداکتاز که دو تای آخر از آنزیمهای شاخص شبکه آندوپلاسمی میباشند.
حضور آنها در دستگاه گلژی که در قسمت لبههای متورم کیسه قرار دارند نشانه ارتباط شبکه آندوپلاسمی و دیکتیوزوم است. یکی از عمدهترین و شاخصترین گروه آنزیمی بخش گلژی گلیکوزیل ترانسفرازها هستند که با انتقال قندها به پروتئینها و به لیپیدها موجب تشکیل گلیکو پروتئین و گلیکو لیپید میشوند. ضمنا آب ، مواد معدنی و گلیکو پروتئین از دیگر ترکیبات شیمیایی گلژی هستند.
منشا دستگاه گلژی
مسئله خاستگاه دیکتیوزومها هنوز مورد بحث است و در این زمینه فرضیهها و نظریههای چندی ارائه شده است. بدیهی است که هر یاخته در شرایط عادی بطور معمول تعدادی از دیکتیوزومهای خود را از یاخته والدی به ارث برده است. سه نظریه مهم از این قرارند:
- ایجاد وزیکولها و یا حفرههایی از شبکه آندوپلاسمی صاف و یا گاهی از پوشش هستهای که بر سطح نزدیک یا سطح تشکیل دیکتیوزوم افزوده میشود. البته این پدیده امروز مورد بحث است و تائید عمومی ندارد زیرا حفرههای گذر یا انتقالی جدا شده از شبکه آندوپلاسمی بیشتر جذب کنارههای کیسههای دیکتیوزومی میشوند و عاملی برای پایداری و امکان جوانه زنی کیسهها را فراهم میکند.
- تشکیل از نو با زیر بنای به هم پیوستن قطعاتی از شبکه آندوپلاسمی دستگاه گلژی را بوجود میآورد.
- دیکتیوزومهای جدید از تقسیم دیکتیوزومهای پیشین بوجود میآید.
اعمال دستگاه گلژی
این دستگاه اعمال زیاد و مهمی را انجام میدهد و از آن به پلیس راه سلول یاد میکنند. اعمال آن را تیتروار بیان میکنیم :
- پردازش و آماده سازی محصولات تازه سنتز شده سلولی.
- گلیکوزیلاسیون پروتئینهای ترشحی: این فرایند در شبکه آندوپلاسمی دانهدار آغاز میشود اما طویل شدن و پردازش زنجیره پلیساکارید در گلژی انجام میگیرد.
- سولفاتاسیون: افزودن گروههای سولفات به پروتئینها در سطح دور یا ترانس انجام میگیرد.
- افزودن گروههای فسفات به پروتئینها.
- راهنمایی پروتئینها به سوی هدف نهایی.
- دخالت در سازماندهی برخی از اندامکهای سلولی از جمله لیزوزومها.
- دخالت در تشکیل ، گسترش و رشد غشای سلولی.
- دخالت در ترشحات نورونی یا تشکیل کیسههای سیناسپی محتوی نوروترانسیمتر
- ترشح موسیلاژها و مواد ژلهای با زیر بنای پلی ساکاریدهای اسیدی بویژه در سلولهای گیاهی.
- دخالت در تولید و ترشح پولک و پوشش سیلیسی سطح جلبکها.
- دخالت در اگزوسیتوز سلول.
- ایجاد تغییرات شیمیایی در مولکولها.
برچسبها:
عدسی
مقدمه
عدسیها همانند آینهها دارای تصاویر حقیقی و مجازی هستند، این تصاویر از پرتو های همگرا شونده و واگرا شونده بازتابی ایجاد میشود. بر خلاف آینهها در عدسیها عبور نور نیز مطرح است و تصاویر ممکن است در پشت و جلوی عدسی شکل گیرد. عدسیهایی که ضخامت قسمتهای کناریش بزرگتر باشد، پرتو های موازی را همگرا میکند و عدسی محدب نام دارد، که دارای فاصله کانونی مثبت میباشد. بر خلاف آینهها دارای دو کانون در فضاهای جلو و پشت عدسی میباشند ، عدسیهایی که ضخامت قسمت محوری آنها کمتر از ضخامت قسمت کناری باشد، پرتوهای موازی را از هم باز میکنند و دارای فاصله کانونی منفی هستند و عدسی مقعر نام دارند، که اینها نیز دارای دو کانونی در فضای جسم و تصویر هستند.
انواع عدسی
عدسی محدب (کوژ)
عدسیهایی که نور را همگرا میکنند و جهت تصویر سازی حقیقی و نیز همگرا نمودن پرتوهای تابشی از نقاط دور مانند پرتوهای ستارگان مورد استفاده قرار میگیرند.
عدسی مقعر (کاو)
این عدسیها نور را واگرا می کنند و جهت واگرا نمودن نورها و اصلاح برخی سیستمها که نیاز به واگرایی نور را دارد از جمله چشم مورد استفاده واقع میشوند.
قواعد نحوه رسم پرتو در عدسیها
اکثر قواعد همانند آینههاست و در حالت کلی عمدهترین آنها که پرتو های خاصی را شامل میشود عبارتند از:
1. پرتوی موازی با محور نوری بعد از برخورد به عدسی و عبور از آن ، از نقطه کانون میگذرد که فاصله آن از رأس عدسی f است.
2. پرتوهای عبوری از کانون عدسی بعد از شکست در آن به موازات محور نوری خواهد بود.
3. پرتو نوری عبوری از رأس عدسی بدون شکست از آن رد میشود.
4. همواره شیئی نوری در سمت چپ عدسی قرار داده میشود و نور از چپ به راست بر عدسی میتابد و در عدسیها بر عکس آینهها ردیابی پرتویی (ترسیم پرتو) برای نور عبوری (شکستی) صورت میگیرد.
5. فضای سمت چپ عدسی فضای جسم و فضای سمت راست عدسی فضای تصویر میباشد که جسم موجود در سمت چپ (فضای جسم) را جسم حقیقی و جسم موجود در سمت راست (فضای تصویر) را جسم مجازی گویند. که وجود خارجی ندارد و نیز تصویر در فضای تصویر حقیقی و تصویر در فضای جسم مجازی میباشد.
عدسیهای مرکب
1. عدسی کوژ - تخت: آنچنان عدسی است که یک طرف آن کوژ و یک طرف آن تخت میباشد.
2. عدسی دو کوژ: آنچنان عدسی است که هر دو طرف آن کوژ میباشد.
3. عدسی هلالی (محدب): آنچنان عدسی است که یک یک طرف آن کوژ و طرف دیگرش کاو باشد.
4. عدسی تخت - کاو: آنچنان عدسی است که یک طرف آن کاو و طرف دیگرش تخت باشد.
5. عدسی دو کاو: آنچنان عدسی است که هر دو طرف آن کاو باشد.
6. عدسی هلالی (مقعر): آنچنان عدسی است که یک طرف آن کوژ و طرف دیگرش کاو باشد.
عدسیهای هلالی دو نوعند، یکی آن است که کناره هایش نازک و مرکزش ضخیم است و دیگری دارای کنارههای ضخیم و مرکز نازکی میباشد، یعنی اولی خاصیت همگرایی و دومی خاصیت واگرایی نور را دارد.
دستگاههای نوری شامل عدسیها
اکثر دستگاههای نوری شامل دو نوع عدسی میباشند که یکی را که نور اول بر آن میتابد و در ورودی دستگاه کار گذاشته میشود عدسی شیئی و دومی را که در خروجی دستگاه قرار دارد و نور از آن خارج میشود عدسی چشمی گویند. از جمله از این دستگاهها میکروسکوپ نوری - زیر دریایی - میکروسکوپ پلاریزان - دوربینهای دو چشمی - دوربینها - انواع عینکها و ... را میتوان نام برد.
عیوب عدسیها
عدسیها به لحاظ داشتن ضخامت زیاد و ناخالصیها دارای ابیراهیهایی هستند که در سیستم اعوجاج ایجاد میکنند و وضوح تصویر حاصل از دستگاه نوری را به هم میزنند. از جمله از این ابیراهیها عبارتند از:
1. ابیراهی رنگی: علاوه از بهم زدن وضوح و کیفیت تصویر رنگ آنرا هم بهم می زند و تا حدی آن را از حالت طبیعی خارج می کند که اینها هم به دو دسته ابیراهی رنگی طولی و عرضی تقسیم میشوند.
2. ابیراهی اعوجاج: تصویر هندسه واقعی خود را پیدا نمیکند و قسمتهای مختلف عدسی که دارای ضخامتهای متفاوتی است، در میزان انحراف پرتوهای تابشی به یک مقدار عمل نمیکند و انحراف یکنواخت نبوده و تصویراز وضوح میافتد، که این ابیراهی نیز به دو دسته اعوجاج بشکهای و اعوجاج بالشی تقسیم میشود.
برخی ابیراهیهای دیگری مانند ابیراهی کروی که انحراف پرتو از کانون عدسی را سبب میشود، وجود دارند که بوسیله ساخت عدسیهای مرکب با هندسه ویژه این ابیراهیها اصلاح میشوند.
عدسیهای غیر کروی
برخی دستگاههای اپتیکی به لحاظ محدودیت در طراحی و سایر محدودیتها و ماهیت دستگاه عدسیهای غیر کروی را لازم دارند که جهت ایفای نقش در ْآن سیستمها ساخته شده اند.
عدسی محدب
هرگاه یک دسته پرتو را بصورت موازی بر سطح یک عدسی بتابانیم و پرتوها بعد از شکست و عبور از عدسی در طرف دیگر آن به همدیگر نزدیک شده یا به اصطلاح همگرا شوند، چنین را عدسی محدب یا همگرا میگویند.
مقدمه
بارها ملاحظه کردهایم که بچهها با استفاده از یک ذره بین میتوانند آتش روشن کنند و یا پیر مردها برای خواندن قرآنهای با خطوط ریز از ذره بین استفاده میکنند. همه اینها نوعی عدسی محدب است. مثلا در مورد اول با استفاده از عدسی پرتوهای خورشید در یک نقطه روی کاغذ یا یک ماده قابل اشتغال متمرکز میگردند و به این طریق دمای این نقطه بالا رفته و لحظهای فرا میرسد که آن ماده یا کاغذ آتش میگیرد. بنابراین میتوان گفت که خصوصیت بارز این نوع عدسیها همگرا کردن یا جمع نمودن پرتوها در یک نقطه است. در عدسیهای همگرا ، لبهها نازک تر از وسط آن هستند و بطور معمول برای کاربردهای مختلف به شکلهای گوناگون دو کوژ ، کوژ تخت و هلالی همگرا ساخته میشوند.
ویژگیهای عدسیهای محدب
محور اصلی
در حالت کلی عدسی از دو سطح کروی تشکیل شده است که هر کدام از این سطوح قسمتی از سطح یک کره کامل است. خطی که مراکز این کرهها را به یکدیگر وصل میکند، محور اصلی نام دارد. نقطه میانی عدسی را که روی محور اصلی قرار دارد، مرکز نوری میگویند. اگر بوسیله چراغ یا هر وسیله دیگری یک پرتو نوری را بر مرکز نوری عدسی بتابانیم، ملاحظه میکنیم که پرتو بدون انحراف از مسیر اولیه، از طرف دیگر عدسی خارج میشود.
کانون عدسی محدب
هرگاه یک دسته پرتو موازی با محور اصلی بر سطح عدسی بتابانیم، پرتوها بعد از شکست در عدسی و عبور از آن در طرف دیگر ، در یک نقطه روی محور اصلی
برچسبها:
)گراف مسطح گرافی است که میتواند در یک صفحه محاط شود. برای مثال یک گراف مسطح را میتوان به گونهای رسم کرد که یالهایش یکدیگر را تنها در راسها قطع کنند.
یک گراف غیر مسطح گرافی است که نمیتوان آن را به گونهای رسم کرد که یالهایش یکدیگر را در نقاطی غیراز راسها قطع نکنند.
گراف مسطحی که بدون تقاطع یالها در صفحه ترسیم شده باشد را صفحه گراف یا گراف محاط در صفحه مینامند. یک صفحه گراف را میتوان به صورت یک گراف مسطح تعریف کرد که هر گرهای را به نقطهای در فضای دوبعدی و هر یالی را به خمی در صفحه مینگارد به گونهای که نقاط انتهایی هر خم نقاطی هستند که از گرهها نگاشته شدهاند و خمها هیچ اشتراکی با یکدیگر ندارند مگر در نقاط انتهایی.
به سادگی دیده میشود که گرافی که قابل ترسیم در صفحهاست را میتوان در کره نیز ترسیم کرد و بالعکس.
2)گراف را یک گراف مسطح گوییم هر گاه بتوان آن را روی سطح صاف ( و یا روی سطح کره ) به گونه ای رسم کرد که هیچ دو یالی یکدیگر را قطع نکنند.
همان گونه که در تعریف می بینید، در واقع مسطح بودن گراف معادل است با این که گراف را بتوان روی کره رسم کرد. این که گراف را روی کره ترسیم کنیم، فوایدی حاصل می آورد که در برخی محاسبات آنها خواهیم دید.
و اما اولین سوالی که به ذهن خطور می کند این است که آیا هر گرافی، یک گراف مسطح است یا نه؟! اگر همان طور که در مقدمه آمد سعی کرده باشید گراف را روی صفحه رسم کنید ( از این به بعد منظور از رسم کردن گراف روی صفحه این است که گراف طوری رسم شود که هیچ دو یالی همدیگر را قطع نکنند ). حتی اگر مدت زیادی به آن ور رفته باشید شکست خورده اید. کمی بعد ( همین بخش، به کمک برخی تکنیکها و قضایا اثبات خواهیم کرد که و بسیاری گرافهای دیگر مسطح نیستند. البته برای اینکه کمی قانع شوید نامسطح بودن را همان طوری که در زیر ذکر شده است،می توانید به طور شهودی قبول کنید:
یک گراف روی صفحه رسم می کنیم و نواحی بین یالها را برای روشنتر شدن رنگ می کنیم:
موضوعات مرتبط: رياضي ، ،
برچسبها:
ویلیام شکسپیر
نمايشنامه نويس انگليسي (1564- 1616 )
در اوایل قرن شانزدهم میلادی در دهکده ای نزدیک شهر «استرتفورد» در ایالت واریک انگلستان، زارعی به نام ریچارد شکسپیر زندگی می کرد. یکی از پسران او «جان» در حدود سال 1551 در شهر استرتفورد به شغل پوست فروشی مشغول شد و «ماری آردن» دختر یک کشاورز ثروتمند را به همسری برگزید. ماری در 26 آوریل 1564 پسری به دنیا آورد و نامش را «ویلیام» گذاشت. این کودک به تدریج پسری فعال ، شوخ و شیطان شد ، به مدرسه رفت و زبان لاتین و یونانی را فرا گرفت. ولی به علت کسادی شغل پدرش ناچار شد برای امرار معاش، مدرسه را ترک کند و شغلی برای خود برگزیند. برخی می گویند كه او ابتدا شاگرد يك قصاب شد و چون از دوران نوجوانی دلبستگی شديدي به ادبیات داشت، در موقع کشتن گوساله خطابه می سرود و شعر می گفت.
در سال 1582 موقعی که هجده ساله بود، دلباخته دختری بیست و پنج ساله به نام «آن هثوی» از دهکده مجاور شد و با یکدیگر عروسی کردند و به زودی صاحب سه فرزند شدند. از آن زمان، زندگی پر حادثه شکسپیر آغاز شد و به قدری تحت تأثیر هنرپیشگان و هنر نمایی آنان قرار گرفت که تنها به لندن رفت تا موفقیت بیشتری کسب کند و بعداً بتواند زندگی مرفه تری برای خانواده خود فراهم نماید.
پس از ورود به لندن، به سراغ تماشاخانه های مختلف رفت و در آنجا به حفاظت از اسبهای مشتریان مشغول شد، ولی کم کم به درون تماشاخانه راه یافت و به تصحیح نمایشنامه های ناتمام پرداخت و کمی بعد روی صحنه تئاتر آمد و به ایفاي نقش پرداخت. بعداً وظایف دیگر پشت صحنه را به عهده گرفت. این تجارب گرانبها برای او بسیار مورد استفاده واقع شد و چنان با مهارت کارهایش را پیگیری کرد که حسادت هم قطاران را برانگیخت.
در آن دوره هنرپیشگی و نمایشنامه نویسی حرفه ای محترم و محبوب تلقی نمی شد و طبقه متوسط که تحت تأثیر تلقینات مذهبی قرار داشتند ، آن را مخالف شئون خویش می دانستند. تنها طبقه اعیان و طبقات فقیر بودند که به نمایش و تماشاخانه علاقه نشان می دادند. در آن زمان بود که شکسپیر قطعات منظومی سرود که باعث شهرت او شد و در سال 1594 دو نمایش کمدی در حضور ملکه الیزابت اول در قصر گوینویچ بازی کرد و در 1597 اولین کمدی خود را به نام «تقلای بی فایده عشق» در حضور ملکه نمایش داد و از آن به بعد، نمایشنامه های او مرتباً تحت حمایت ملکه به صحنه تئاتر می آمد.
الیزابت در سال 1603 زندگی را بدرود گفت، ولی تغییر خاندان سلطنتی باعث تغییر رویه ای نسبت به شکسپیر نشد . جیمز اول به شکسپیر و بازیگرانش اجازه رسمی برای نمایش اعطا کرد . نمایشنامه های او در تماشاخانه «گلوب» که در ساحل جنوبی رود تیمز قرار داشت ، بازی می شد. بهترین نمایشنامه های شکسپیر درهمین تماشاخانه گلوب به اجرا درآمد. هرشب شمار زیادی از زنان و مردان آن روزگار به این تماشاخانه می آمدند تا شاهد اجرای آثار شکسپیر توسط گروه پر آوازه «لرد چیمبرلین» باشند. اهتزاز پرچمی بر بام این تماشاخانه نشان آن بود که تا لحظاتی دیگر اجرای نمایش آغاز خواهد شد . در تمام این سالها خود شکسپیر با تلاشی خستگی ناپذیر - چه در مقام نویسنده و چه به عنوان بازیگر- کار می کرد . این گروه، علاوه بر آثار شکسپیر، نمایشنامه هایی از سایر نویسندگان و از جمله آثار «کریستوفر مارلو» و نویسنده نو پای دیگر به نام «جن جانسن» را نیز به اجرا در می آورند ، اما آثار «ویلیام شکسپیر» بیشترین تعداد تماشاگران را به آن تماشاخانه می کشید.
شکسپیر بزودی موفقیت مادی و معنوی به دست آورد و سرانجام در مالکیت تماشاخانه سهیم شد. این تماشاخانه در سال 1613 در ضمن بازی نمایشنامه «هانری هشتم» سوخت و سال بعد، دوباره افتتاح شد ، که آن زمان دیگر شکسپیر حضور نداشت ، چون با ثروت سرشار خود به شهر خویش برگشته بود. شکسپیر در سال 1610 یعنی در 46 سالگی دست از کار کشید و به استرتفورد بازگشت، تا در آنجا از هیاهوی زندگی در شهر لندن دور باشد. چرا که حالا دیگر کم و بیش آنچه را که در همه آن سالها در جستجویش بود، به دست آورده بود. نمایشنامه هایی که در این دوره از زندگی اش نوشت، عبارتند از« زمستان» و «توفان» که اولین بار در سال 1611 به اجرا در آمدند.
در آوریل سال 1616 شکسپیر چشم از جهان بست و گنجینه بی نظیر ادبی خود را برای هموطنان خود و تمام مردم دنیا بجا گذاشت . آرمگاه او در کلیسای شهر استرتفورد قرار دارد و خانه مسکونی او با وضع اولیه خود همیشه زیارتگاه علاقمندان به ادبیات بوده و هر سال در آن شهر جشنی به یاد این مرد بزرگ برپا می گردد.
مجموعه آثار
با توجه به تعداد نمایشنامه هایی که هر ساله از شکسپیر به روي صحنه می رفت، می توان این طور نتیجه گرفت که او آنها را بسیار سریع می نوشته است. مثلا گفته شده او فقط دو هفته وقت صرف نوشتن نمایشنامه «زنان سر خوش وینزر» (که در سال 1601 اجرا شد) کرده است . شکسپیر بیشتر نمایشنامه هایش را در اتاق کوچکی در انتهای ساختمان تماشاخانه نوشته است. به احتمال زیاد، شکل فشرده ای از نمایشنامه را - از طرح داستان گرفته تا شخصیتها و سایر عناصر نمایشی- با شتاب به روی کاغذ می آورده... بعد آن را کمی می پرورانده و در پایان، زمانی که بازیگرها خود را با نقشهای نمایشی انطباق می دادند ، شکل نهایی آن را تنظیم می کرده است.
طرحهای شکسپیر اغلب چیز تازه ای نیستند. در حقیقت او این قصه را از خود خلق نمی کرده، بلکه آنها را از منابع مختلفی مثل تاریخ، افسانه های قدیمی و غیره بر می گرفته است. یکی از منابع آثار شکسپیر کتابی به نام «شرح وقایع انگلستان، اسکاتلند و ایرلند» اثر «هالینشد» بوده است. شکسپیر قصه های بسیاری از نمایشنامه هاي خود از جمله «هانری پنجم»، «ریچارد سوم» و «لیر شاه» را از همین کتاب گرفت.
از دیگر آثاری که از نمایشنامه های شکسپیر به جا مانده است، می توان به : هملت، شب دوازدهم، اتللو، هانری چهارم، هانری پنجم، هانری ششم، تاجر ونیزی، ریچارد دوم، آنطور که تو بخواهی، رومئو و ژولیت، مکبث، توفان، تلاش بی ثمر عشق ... اشاره کرد.
نمایشنامه رومئو و ژولیت در پنج پرده و بیست و سه صحنه تنظیم شده و اگر نمایشنامه تیتوس اندرونیکوس را به حساب نیاوریم ؛ اولین نمایشنامه غم انگیز شکسپیر محسوب می شود. تاریخ قطعی تحریر آن معلوم نیست و بین سالهای 1591 و 1595 نوشته شده، ولی سبک تحریر و نوع مطالب و قراین دیگر نشان می دهد ، که قاعدتاً بایستی مربوط به سال 1595 باشد.
هملت بزرگ ترین نمایشنامه تمامی اعصار است. هملت بر تارک ادبیات نمایشی جهان خوش می درخشد و دارای نقاط اوج، جلوه ها و لحظات بسیار کمیک است. می توان بارها و بارها سطری از آن را خواند و هر بار به کشفی تازه نایل شد. می توان تا دنیا ، دنیاست آن را به روی صحنه آورد و باز به عمق اسرار آن نرسید. اين نمايشنامه، انسان را در خود گم می کند، گاه به بن بست می رسد، گاه لحظاتی سرشار از خوشی و لذت می آفریند و گاه انسان را به اعماق نومیدی می کشاند. بازی در این نقش، انسان را با تمام ذهن و روحش درگیر خود می کند و او را در خود فرو می برد.
برچسبها: