ایهام یکی از پرکاربردترین صنایع در بدیع است و به این معنا است که کلمه ای دارای چندین معنی مختلف (حداقل دو معنی) باشد و همه ی این معانی هم درست به نظر برسد.

مثال:

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ----- ببین که در طلبت حال مردمان چون است
حافظ

مردم در مصراع دوم به دو معنی انسان و مردمک چشم به کار رفته است و در هر معنی با کلمات دیگر تناسب دارد:

الف: در معنی انسان با نشستن و حال و طلب مربوط است.

ب: در معنی مردمک با گریه و چشمم و خون و بدن مربوط است.



تصویر


به راستی که نه همبازی تو بودم من ------ تو شوخ دیده مگس بین که می کند بازی
سعدی

بازی به دو معنی بازی و شوخی کردن و باز (پرنده شکاری) بودن به کار رفته است و در هر معنی با کلمات دیگر رابطه دارد:

الف: در معنی بازی و شوخی با همبازی و شوخی تناسب دارد.

ب: در معنی باز (شاهین) بودن با مگس مربوط است.

مثال های دیگر:

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ----- ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
حافظ

"مدام" هم به معنای "شراب" و هم به معنای "همیشه" است.

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد ----- شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
حزین لاهیچی
"شیرین" هم اسم معشوق خسرو وهم به معنای "لذت بخش" است.


موضوعات مرتبط: فارسي ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 30 بهمن 1394برچسب:ایهام,فارسی,حافظ, | 9:14 | نویسنده : مهدي مهدوي |

در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یك اتاق بستری بودند . یكی از بیماران اجازه داشت كه هر روز بعد از ظهر یك ساعت روی تختش بنشیند . تخت او در كنار تنها پنجره اتاق بود . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تكانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد . آن ها ساعت ها با یكدیگر صحبت می كردند ؛ از همسر ، خانواده ، خانه ، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می زدند . هر روز بعد از ظهر ، بیماری كه تختش كنار پنجره بود ، می نشست و تمام چیزهایی كه بیرون از پنجره می دید ، برای هم اتاقیش توصیف می كرد .بیمار دیگر در مدت این یك ساعت ، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون ، روحی تازه می گرفت . مرد كنار پنجره از پاركی كه پنجره رو به آن باز می شد می گفت . این پارك دریاچه زیبایی داشت . مرغابی ها و قو ها در دریاچه شنا می كردند و كودكان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند . درختان كهن منظره زیبایی به آن جا بخشیده بودند و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می شد. مرد دیگر كه نمی توانست آن ها را ببیند چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می كرد و احساس زندگی می كرد. روز ها و هفته ها سپری شد . یك روز صبح ، پرستاری كه برای حمام كردن آن ها آب آورده بود ، جسم بیجان مرد كنار پنجره را دید كه در خواب و با كمال آرامش از دنیا رفته بود . پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست كه آن مرد را از اتاق خارج كنند . مرد دیگر تقاضا كرد كه او را به تخت كنار پنجره منتقل كنند . پرستار این كار را برایش انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد ، اتاق را ترك كرد . آن مرد به آرامی و با درد بسیار ، خود را به سمت پنجره كشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیاندازد . حالا دیگر او می توانست زیبایی های بیرون را با چشمان خودش ببیند. هنگامی كه از پنجره به بیرون نگاه كرد ، در كمال تعجب با یك دیوار بلند آجری مواجه شد. مرد پرستار را صدا زد و پرسید كه چه چیزی هم اتاقیش را وادار می كرده چنین مناظر دل انگیزی را برای او توصیف كند ؟ پرستار پاسخ داد : شاید او می خواسته به تو قوت قلب بدهد . چون آن مرد اصلأ نابینا بود و حتی نمی توانست این دیوار را ببیند. غضنفر می ره اداره پلیس، می گه: اومدم بهتون بگم طوطی ام گم شده.پلیسه با تعجب می گه: ولی فکر نکنم ما بتوانیم طوطی شما را پیدا کنیم.غضنفر می گه: نه اصلاً دنبالش هم نباشین. من فقط اومدم بهتون بگم که اگر تصادفاً اونو پیدا کردین، بدونین که من با عقاید سیاسیش موافق نیستم!!! به هر کسی که فحش بده، نظر شخصی خودشه!


موضوعات مرتبط: فارسي ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:, | 10:39 | نویسنده : مهدي مهدوي |

 

 
 
 
 
 

موضوعات مرتبط: فارسي ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 18 خرداد 1393برچسب:, | 10:32 | نویسنده : مهدي مهدوي |

 

 

 

نامه ی مرحوم میرزا محمد الویری به مرحوم احمدخان امیر حسینی سیف الممالک فرمانده فوج قاهر خلج

سر سلسله امرا را کردگار احد، امر و عمر سرمد دهاد. دعا گو محمد ساوه ای در کلک و مداد ساحرم و در علم و سواد ماهر. ملک الملوک کلامم و معلم مسائل حلال و حرام. در کل ممالک محروسه اسم و رسم دارم. درهرعلم معلم و در هراصل موسسم .در کلک عماد دومم درعالم، درعلم وحکم مسلم کل امم سرسلسله اهل کمالم اما کوطالع کامکار و کو مرد کرم؟دلمرده آلام دهرم. کوه کوه دردها در دل دارم. مدام در دام وام، و علی الدوام در ورطه آلام دهرم هر سحر و مسا در واهمه و وسواس که مداح که گردم و کرا واسطه کار آرم که مهامم را اصلاح دهد و دو سه ماهم آسوده دارد. مکرر داد کمال دادم و در هر مورد مدح معرکه ها کردم. همه گوهر همه در، همه لاله همه گل، همه عطار روح همه سرور دل، اما لال را مکالمه و کررا سامعه و کور را مطالعه آمد. همه را طلا سوده در محک ادراک آورده احساس مس کردم و لامساس گو آمدم. اما علامه دهرم، ملولم و محسود و عوام کالحمار محمود و مسرور ... لا اله الا الله وحده وحده دلا در گله مسدود دار در همه حال که کارهای همه عکس مدعا آمد علاوه همه دردها و سرآمد کل معرکه ها عروس مهر در آرامگاه حمل در آمد. عالم و عام لام و کرام، صالح و طالح، صادر و وارد، کودک و سالدار، گدا و مالدار، همه در اصلاح اهل و اولاد و هر کس هر هوس در معامله و سودا دارد آماده و اطعمه و هر سماط گرد آورده، حلوا و کاک، سرکه و ساک، کره و عسل، سمک و حمل، گرمک و کاهو، دلمه و کوکو، امرود و آلو، الی کلم کدو، همه در راه، مکر دعاگو که در کل محرومم و در حکم کاالمعدوم. اگر موهوم و معلول معدل سه صاع و دو درم ارده گردد حامد و مسرورم. مگر کرم سر کار اعلی که سرالولد و سرالوالد در او طلوع کرده و دادرس آمده، درد ها دوا، وامها ادا و کامها روا گردد.
له طول عمر کطول المطر سواء له الدرهم، و که المدر دهد مرد را کام دل کردگار همه عمر آسوده و کامکار دل آرا همه کار و کردار او ملک در سما مادح کار او طول الله عمره و دمره حاسده، هلک اعداءه، اعطه ماله، اصلح احواله و اسعد اولاده مدام السما

از شروع تا خاتمه نامه تمام از حروف بی نقطه الفبا انتخاب و در نوع خود از شاهکارهای ادب زبان پارسی به شمار می آید.انگیزه نامه و موضوع آن قلت در آمد و کثرت عائله و تنگی معیشت بوده است. این نامه در زمان ناصرالدین شاه بوده.


موضوعات مرتبط: فارسي ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 7 بهمن 1392برچسب:, | 18:48 | نویسنده : مهدي مهدوي |

 

 m n     (ŋ)    
p b t d     k ɡ (q ɢ) ʔ
    tʃ dʒ        
f v s z ʃ ʒ   x ɣ   h
  ɾ          
  (r)          
  l   j      

(هرجا که دو نماد کنار هم آمده نماد سمت راست نشانگر هم‌خوان واج‌گونه‌ها در پرانتز آمده‌اند..)

در زبان فارسی ۲۹ واج وجود دارد که به دو دسته مصوت (۶ واج) و صامت (۲۳ واج) تقسیم می‌شوند.[۸۰]

  • مصوت‌ها: /-َ/، /-ِ/، /-ُ و و/، /آ/، /ای/، /و و او/
  • صامت‌ها: /ء و ع/، /ب/، /پ/، /ت و ط/، /ث، س و ص/، /ج/، /چ/، /ح و ه/، /خ/، /د/، /ذ، ز، ض و ظ/، /ر/، /ژ/، /ش/، /غ و ق/، /ف/، /ک/، /گ/، /ل/، /م/، /ن/، /و/، /ی/.[۸۱]

در زبان فارسی هر واژه یا تکواژ با صامت آغاز می‌شود و هیچ واژه‌ای با مصوت آغاز نمی‌شود. کلماتی چون آب، ابر، اردک، او، ایران، و اثبات همگی با صدای همزه (ء) آغاز می‌شوند.[۸۲]


موضوعات مرتبط: فارسي ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, | 14:16 | نویسنده : مهدي مهدوي |

در زبان فارسی فعل از لحاظ ساختمان به ۵ گونه‌است.

  • فعل ساده: فعلی است که مصدر آن بیش از یک کلمه نباشد.
  • فعل پیشوندی: فعلی است که از یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته شده باشد.
  • فعل مرکب: فعلی است که از یک صفت یا اسم با یک فعل ساده شاخته شده و یک معنی کامل را برساند.
  • عبارت فعلی: فعلی است که به صورت دسته‌ای از کلمه هاست و معمولاً حرف اضافه نیز دارد.
  • فعل لازم یک شخصه: فعلی که مفعول پذیر نیست و بیشتر بصورت اول شخص بکار می‌رود و بجای شناسه یکی از ضمایر متصل ّم، ّت، ّش، ِمان، ِتان، ِشان، شخص فعل را نشان می‌دهد که به آخر اسم قبل از فعل اضافه می‌شود. (نیز ببینید: مصدر)

موضوعات مرتبط: فارسي ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, | 14:16 | نویسنده : مهدي مهدوي |

 

مهم‌ترین ابزارهایی که زبان‌ها برای واژه‏سازی در اختیار دارند اشتقاق و ترکیب است. برخی زبان‌ها از این هر دو روش سود می‏جویند و برخی تنها یکی از آنها را به کار می‏برند. فارسی از جمله زبان‌هایی است که از هر دو روش سود می‏جوید. منظور از اشتقاق استفاده از پسوندها و پیشوندها در ساختن کلمات جدید است. فارسی از دید ترکیبی زبانی توانا است و بیش از پنجاه پسوند در اختیار دارد که برخی از آنها را در واژه‌های زیر می‌بینیم: آهنگر، شامگاه، کوشش، آتشدان، تاکستان، نمناک، دانا، دانشمند، دربان، ماهواره، شنزار، کوهسار، دانشکده، فروشنده، هنری، هنرور، ساختمان، پروردگار، زرین، و غیره.[۷۶]

فارسی زبانی ضمیرافتان است یعنی انداختن ضمیر و به کار نبردن آن لطمه‌ای به معنای جمله نمی‌زند.[۷۷] نمونه: (من) نامه نوشتم.

ترتیب متعارف واژه‌های فارسی در یک فراکرد به صورت فاعل - مفعول - فعل است. گرچه وَرز (فعل) در زبان فارسی در پایان جمله می‌آید ولی این زبان در دیگر قسمت‌ها

اگر گروه حرف اضافه در جمله باشد، معمولاً میان فاعل و مفعول مستقیم می‌آید. نمونه: فرزاد به مینو آب داد.

پس توصیف کامل ترتیب سازه‌ها در زبان فارسی چنین است:

  • (فاعل)(گروه حرف اضافه)(مفعول)فعل

هنگامی که مفعول مستقیم، شناس (معرفه) باشد این مفعول یا می‌آید. نمونه: فرزاد آب را به مینو داد.


موضوعات مرتبط: فارسي ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, | 14:15 | نویسنده : مهدي مهدوي |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
.: Weblog Themes By SlideTheme :.